English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1023 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duble option U خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
buyer's option to duble U خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put in more U عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
current U جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents U جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
alternating current U جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
caveatemptor U اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
to t. a cusomer for goods U کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
transfigures U تغییر صورت دادن
transfiguring U تغییر صورت دادن
transfigured U تغییر صورت دادن
transfigure U تغییر صورت دادن
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
earnest U مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
shift keys U که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key U که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
uninitialized U ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
assignments U عمل تغییر نوع یک مقدار
assignment U عمل تغییر نوع یک مقدار
saving function U صورت مقدار پس انداز درامدشخص
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
accumulated depreciation U کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
knocked down U کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
voltage U وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
bitmap U تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
voltages U وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
customize U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
defaulting U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
decalescence point U دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
ripple through effect U نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
dynamic U حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fixes U برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
dynamically U حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
fix U برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gain U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gained U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
give one's right arm <idiom> U به کسی ارزش دادن
initialize U ارزش اغازی دادن
devaluation U کاهش دادن ارزش پول
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
sellers U بایع
seller U بایع
vendors U بایع
vendor U بایع
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
caveatemptor U به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
vender U بایع طواف
setting up U مقدار دادن به یک بیت
sets U مقدار دادن به یک بیت
set U مقدار دادن به یک بیت
initialize U مقدار اولیه دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
back wardation U تعیین اجل برای بایع
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
effectuate U انجام دادن صورت دادن
object of sale U مبیع
the thing sold U مبیع
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
capacities U انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacity U انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
particulars of sale U اوصاف مبیع
realign U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
realigns U تغییر دادن
permute U تغییر دادن
to turn something into something U تغییر دادن به
to convert something into something U تغییر دادن به
mutate U تغییر دادن
change U تغییر دادن
convert U تغییر دادن
transact U تغییر دادن
reset U تغییر دادن
modifies U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
alter U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
to turn [into] U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
alters U تغییر دادن
altering U تغییر دادن
changing U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
modifying U تغییر دادن
changed U تغییر دادن
changes U تغییر دادن
altered U تغییر دادن
shift U تغییر دادن
shifts U تغییر دادن
shifted U تغییر دادن
assignments U معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignment U معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
faceted code U یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
carry into effect U صورت دادن
make something happen U صورت دادن
actualise [British] U صورت دادن
carry ineffect U صورت دادن
put into effect U صورت دادن
actualize U صورت دادن
carry out U صورت دادن
put inpractice U صورت دادن
to put in to shape U سر و صورت دادن
implement U صورت دادن
put ineffect U صورت دادن
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
remodeled U تغییر وضع دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
remodels U تغییر وضع دادن
transfiguring U تغییر شکل دادن
transfigured U تغییر شکل دادن
transfigure U تغییر شکل دادن
changing U تغییر دادن تبدیل
remodeling U تغییر وضع دادن
transfigures U تغییر شکل دادن
remodelling U تغییر وضع دادن
remodelled U تغییر وضع دادن
changes U تغییر دادن تبدیل
veer U تغییر عقیده دادن
misshape U تغییر شکل دادن
veered U تغییر عقیده دادن
transformed U تغییر شکل دادن
switch U تغییر جهت دادن
change U تغییر دادن تبدیل
veers U تغییر عقیده دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
remodel U تغییر وضع دادن
transform U تغییر شکل دادن
changed U تغییر دادن تبدیل
modification U تغییر شکل دادن
sing a different tune <idiom> U تغییر جهت دادن
go about U تغییر جهت دادن
to change ones mind U تغییر رای دادن
to change the tack U تغییر رویه دادن
discolors U تغییر رنگ دادن
tune U تغییر فرکانس دادن
discolour U تغییر رنگ دادن
disguise U تغییر قیافه دادن
shift the rudder U تغییر دادن سکان
discoloured U تغییر رنگ دادن
discolouring U تغییر رنگ دادن
discolours U تغییر رنگ دادن
colours U تغییر رنگ دادن
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1براى خودت ارزش قائل باش
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1time is prceious it has great
1مقدار دهدهی بزرکترین عدد اعشاری چیست
1او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com